تازه به دنیا اومدی کلی از دیدنت خوشحال بودم و البته تو شوک مادر شدن.قرار بود یه روزه مرخص بشیم وبریم خونه که بعد از معاینه گفتن قند خونت پایینه.خسته بودم و کلافه بعد قرار شد بستریت کنن رفتیم بیمارستان اطفال و شب موندیم اونجا و انقدر شب بدی رو گذروندم که هنوز هم ناراحتم میکنه.سعی میکردم جلو اشکام رو بگیرم تمام تلاشم رد کردم که گریه نکنم تصمیم گرفتم که قوی باشم و از تو محافظت کنم.من مادرت بودم نباید تنهات میذاشتم نمیتونستم تورو توی اون دستگاه کوچیک رها کنم و بخوابم.یادمه که با ٦ تا قرص ژلوفن درد سزارین رو ساکت کردم و حتی به روی خودم نیاوردم که دیروز صبح عمل سزارین داشتم.همه متعجب بودن که چطور میتونم با کفش پاشنه دار صاف راه برم ولی من خواستم ...